شش ماهگی و واکسنش
عششششق مامان سلام
اول از همه خدارو شکر میکنم که این 6 ماه اول با تو بودنمون به خیر و خوشی تمام شد و علی رغم نگرانی که برا واکسنت داشتم ‚اونم به خیر گذشت و اصلا اذیت نشدی (واقعا باورم نمیشه چون میگفتن واکسن 6 ماهگی سخته!)6 روز قبل واکسنت یکم سرماخوردگی داشتی رفتیم کرج و 2هفته اونجا بودیم و بردمت دکتر همون موقع چکاپ هم شدی این ماه اصلا خوب وزن نگرفته بودی همش 300گرم دکتر گفت به خاطراینه که بهت آب میوه میدادیم که نباید اینکارو میکردیمبرا سرماخوردگیتم یه شربت داد.تو اون چند وقتی که اونجا بودیم یه روز ما رو غافلگیر کردی دستتو گرفتم که یواش بلند بشی بشینی دیدم دستم ول کردی و خودت 5 دقیقه با حفظ تعادل نشستی قربون پسر زرنگم بشمالانم بدون هیچ کمک و پشتی قشنگ میشینی. تو این 2هفته منم از فرصت استفاده کردمو رفتم هم برا خودم و برای تو خرید کردم (خرید عید) نمیدونی چه لذتی داشت وقتی برات خرید میکردم برای من بهترین اسفند ماه و بهترین خرید بود تو هم خیلی آروم بودی و پیش مامان جون اینا میموندی یکی دوبار هم با مامان جون رفته بودی بیرون برا گردش.یادش به خیر پارسال این موقع تو شکمم بودی و برای خرید عید همراهم‚ رفتیم هفت تیر خرید لباس بارداری(به همراه بابا و خاله مریم اینا). دلم میخواد زودتر عید بشه و این لباسای خوشگلو تنت کنم عسلم ‚خیلی دوست دارم آرتین مامان