اندر احوالات 6 ماهگی
سلام آرتینم ‚
میخوام برات از خاطرات این چندوقت بگم که هر روز و هرلحظه با تو بودنش برام یه خاطره به یاد موندنیه عزیز دلم اول از شروع غذای کمکی برات مینویسم که از 3 هفته پیش با اجازه دکترت شروع شد (18/11/91) تا دکتر گفت میتونیم فرنی رو شروع کنیم منو بابا مثل همیشه با کلی شوق و ذوق رفتیمو برات یه سرویس قابلمه خیلی خوشگل خریدیم که واقعا غذا درست کردن تو اون خیلی مزه میده البته اینم بگم که بیشتر مزش به خاطر اینه که 3 تا دونه قابلمه شما با یه سرویس قابلمه آشپزخونه یه قیمته روز اول با یه قاشق فرنی قرار بود شروع بشه که با میل و اشتیاقت به غذا 2-3 قاشق شد چند روز اول خیلی خوب میخوردی اما وقتی حریره بادوم بهت دادم از اون بیشتر خوشت اومد و از هفته سوم که سوپ برات درست کردم خیلی خیلی ازش خوشت اومد و بااشتها میخوری اما جدیدا از فرنی و حریزه خیلی خوشت نمیاد و کلی ادا در میاری موقع خوردنش به خاطر همین دکترت برات سرلاک شیر و برنج نوشت که خوشبختانه مورد استقبال واقع شده به غذای سفره میل و رغبت زیادی نشون میدی و تا سر میز میشینیم لب و دهنتو چنان تکون میدی و دستتو سمت غذاها دراز میکنی که جیگرم کباب میشه