نوروز 92 با پسرم آرتین
پسر کوچولوی مامان عیدت مبارک
نوروز 92 ‚ اولین بهار زندگیت مبارک عشقم پارسال این موقع تو شکمم بودی و لحظه شماری برای دیدن روی ماهت داشتم اما امسال تو بغلم و در کنارمون بودیخدای مهربونم روزی هزاران بار به خاطر وجود این گل قشنگ شکرت. اول از همه از تمامی دوستان وبلاگیمون تشکر میکنم که جویای حالمون بودن و در ادامه دلیل تاخیرمو میگم.و اما خاطرات نوروز 92 : آرتین جونم ‚امسال شب چهارشنبه سوری یک روز قبل از عید بود و ما هم طبق برنامه هرسال چمدونا رو بستیمو رفتم کرج روز عید (سال تحویل) پرواز داشتیم برای اردبیل و قرار بود بعد از 6 ماه عزیز جون اینا رو ببنیم قبل از پرواز خیلی دلشوره داشتیم که تو هواپیما اذیت نشی و و قتی هم که رسیدیم اونجا غریبی نکنی اما خوشبختانه همه اینا به خیر گذشت و برخلاف اونچه که فکر میکردیم خیلی زود با عموها و عمه و فامیلای بابا انس گرفتیلحظه تحویل سال تو ماشین بودیم و نیم ساعت بعد از تحویل سال رسیدیم اونجا و همه منتظرمون بودن تا رسیدیم همه اومدن استقبالمون تقریبا بکهفته اونجا بودیم و بعدش برگشتیم کرج و دو سه روزی هم کرج مشغول دید و بازدید بودیم کلی بهت خوش گذشته بود و دورت شلوغ بود تو هم که جدیدا خیلی شیطونو بازیگوش شدی‚ کلی ذوق میکردی هرجا هم که میرفتیم عید دیدنی زحمت میکشیدن و پول نو بهت عیدی میدادن و شما اول یه لبخند میزدی و بعدش مستقیم پولو میبردی سمت دهنت ایشالا که امسال سال بسیار خوب و پر از خوشی و موفقیت برا همه و ما باشه