آرتین جانآرتین جان، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 17 روز سن داره
آریا جانآریا جان، تا این لحظه: 8 سال و 4 ماه و 3 روز سن داره

شیرینی زندگی

چکاپ و واکسن دو ماهگی

1391/8/17 15:24
نویسنده : مامان سپیده
483 بازدید
اشتراک گذاری

پسر کوچولوی مامان دو ماهگیت مبارک عزیز دلم هورا

چهارشنبه صبح یعنی یک روز قبل از دو ماهگیت خاله سودا و جوجو رها اومدن خونمون و کلی بهمون خوش گذشت و حسابی محو و سرگرم کارای بامزه رها کوچولو و شما پسری بودیم و فرداش هم همگی باهم رفتیم خونه مامان جون اینا تا بریم مرکز بهداشت و واکسنت رو بزنیم من و بابا قادر و مامان جون رفتیم اول خانمی که قرار بود واکسنتو بزنه یکسری توضیحات درباره واکسنا و عوارض بعدش بهمون داد و بعد گفت رو تخت بخوابونیمت و پاهاتو محکم بگیریم من که اصلا دل نداشتم و یه گوشه ایستادم بابا جون و مامانی نگهت داشتن و چند ثانیه بعد یه جیغ زدی و یه کم بعدش که واکسن سه گانت رو زد زدی زیر گریه اونم چه گریه ای جیگرم برات کباب شده بود و منم باهات گریه میکردم بعد که بهت شیر دادم آروم شدی و داشت کم کم خوابت میبرد و لی تا رسیدیم خونه با کوچکترین تکون جیغ میزدی و گریه میکردی طوری که سیاه میشدی و همش بغلمون بودی و این ماجرا تا ساعت 10 شب ادامه داشت و بعد از اون خدارو شکر و آروم شدی و دیگه مشکلی نداشتی ناراحتخدارو شکر اصلا تب نداشتی و لی در کل خیلی روز بدی بود بابابزرگ میگفت اصلا چرا به بچم واکسن زدید که اینقدر اذیت شه بنده خدا اون روز ناهارشم نخوردخجالت

آرتین مامان قدت شده بود 56Cm ‌; وزنت 4800 و دور سرت 37Cm که طبق نمودار رشد همه چیز خوب و عالی بود تشویقالهی مامانی قربونت بره پسر عزیزم ماچ

از کارات تو این مدت میخوام برات بگم : عاشق آب و حموم کردنی زیر آب اصلا صدات در نمیاد و خیلی هم از شستن و حموم کردن استقبال میکنی . وقتی داری شیر میخوری با اون دستای کوچولوت گوشه لباسمو میگیری و محکم تو دستت نگه میداری یا بعضی وقتا انگشتمو تو دستت میگیری قلب وقتی میخوام عوضت کنم تا پوشکتو باز میکنم شروع میکنی تند تند پا زدن و کلی ذوق میکنی. خیلی بغلی نیستی و دوستداری برا خودت بازی کنی و هر از گاهی یه صداهایی هم از خودت در میاری و در کل آروم هستی عسل مامان ولیییییی وااااای از زمانیکه گرسنه باشی و شیر بخوای اگه یه ذره دیر بشه پشت دستتو یا بعضی وقتا مچ دستتو میبری تو دهنت و با یه ولعی میخوری که نگو و نپرس صدای ملچ مولوچش میپیچه خنده عاشق قطره آ + د هستی با میل میخوری و وقتی تموم میشه غر غر میکنی تعجب و از عرق نعناع خیلی بدت میاد و میریزی بیرون. عاشق کاراتم پسری و واقعا تحمل یک لحظه دوریت رو ندارم

 اینجا رها بعد از یکروز بازی و شیطنت خسته شده و یهوش افتاده و آرتین هم بعد از ٨-٧ ساعت گریه و بی قراری تازه آروم و سرحال شده لبخندراستی آرتینم وقتی داشتی گریه میکردی رها با تعجب و یه حالتی که انگار دلش برات سوخته باشه نگات میکرد و ٣-٢ بار هم اومد سرت رو بوسید که وقتی میبوسیدت تو آروم میشدی نمیدونم چه حکمتی بوووود میفهمیدی یا نه که آروم میشدی متفکرتعجب

 

 آرتین و آفتاب بعد از حموم متفکر

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

مامان نسرین
16 آبان 91 23:03
اخی عزیزم ماشالله بزرگ شدی عزیز خاله . عزیزم واکسن زنون درد داره ولی عوضش دیگه از کلی از مریضی ها مصون میمونی جیگر خاله بووووووووووووووس گنده برای آرتین
سحر مامان آمیتیس
21 آبان 91 10:27
ای جان خاله فدات بشه عزیزم که دردت اومده درعوض بعدا ها از یه عالمه مریضی در امانی عسلم.سپیده جونم خوبی ؟ ماشاللله آرتین بزرگ شده قربونش بشم من راستی دوستم احتمالا90درصد تو هفته آینده با چند تا ازبچه های شرکت میایم دیدن خودت و قندعسلت فقط دعا کن مامانم حالش خوب بشه عمل لازم نداشته باشه
افسانه یونسی
22 آبان 91 9:03
این پسر به جای اینکه شبیه مادرش باشه کپی از باباش شده ها!!...
مامان اراد
7 آذر 91 19:31
سلام اقا ارتین ماشالله اقا شدی راست میگی مامانی شبیه به همند امیدوارم که همیشه سالم و سلامت باشه