چکاپ و واکسن دو ماهگی
پسر کوچولوی مامان دو ماهگیت مبارک عزیز دلم
چهارشنبه صبح یعنی یک روز قبل از دو ماهگیت خاله سودا و جوجو رها اومدن خونمون و کلی بهمون خوش گذشت و حسابی محو و سرگرم کارای بامزه رها کوچولو و شما پسری بودیم و فرداش هم همگی باهم رفتیم خونه مامان جون اینا تا بریم مرکز بهداشت و واکسنت رو بزنیم من و بابا قادر و مامان جون رفتیم اول خانمی که قرار بود واکسنتو بزنه یکسری توضیحات درباره واکسنا و عوارض بعدش بهمون داد و بعد گفت رو تخت بخوابونیمت و پاهاتو محکم بگیریم من که اصلا دل نداشتم و یه گوشه ایستادم بابا جون و مامانی نگهت داشتن و چند ثانیه بعد یه جیغ زدی و یه کم بعدش که واکسن سه گانت رو زد زدی زیر گریه اونم چه گریه ای جیگرم برات کباب شده بود و منم باهات گریه میکردم بعد که بهت شیر دادم آروم شدی و داشت کم کم خوابت میبرد و لی تا رسیدیم خونه با کوچکترین تکون جیغ میزدی و گریه میکردی طوری که سیاه میشدی و همش بغلمون بودی و این ماجرا تا ساعت 10 شب ادامه داشت و بعد از اون خدارو شکر و آروم شدی و دیگه مشکلی نداشتی خدارو شکر اصلا تب نداشتی و لی در کل خیلی روز بدی بود بابابزرگ میگفت اصلا چرا به بچم واکسن زدید که اینقدر اذیت شه بنده خدا اون روز ناهارشم نخورد
آرتین مامان قدت شده بود 56Cm ; وزنت 4800 و دور سرت 37Cm که طبق نمودار رشد همه چیز خوب و عالی بود الهی مامانی قربونت بره پسر عزیزم
از کارات تو این مدت میخوام برات بگم : عاشق آب و حموم کردنی زیر آب اصلا صدات در نمیاد و خیلی هم از شستن و حموم کردن استقبال میکنی . وقتی داری شیر میخوری با اون دستای کوچولوت گوشه لباسمو میگیری و محکم تو دستت نگه میداری یا بعضی وقتا انگشتمو تو دستت میگیری وقتی میخوام عوضت کنم تا پوشکتو باز میکنم شروع میکنی تند تند پا زدن و کلی ذوق میکنی. خیلی بغلی نیستی و دوستداری برا خودت بازی کنی و هر از گاهی یه صداهایی هم از خودت در میاری و در کل آروم هستی عسل مامان ولیییییی وااااای از زمانیکه گرسنه باشی و شیر بخوای اگه یه ذره دیر بشه پشت دستتو یا بعضی وقتا مچ دستتو میبری تو دهنت و با یه ولعی میخوری که نگو و نپرس صدای ملچ مولوچش میپیچه عاشق قطره آ + د هستی با میل میخوری و وقتی تموم میشه غر غر میکنی و از عرق نعناع خیلی بدت میاد و میریزی بیرون. عاشق کاراتم پسری و واقعا تحمل یک لحظه دوریت رو ندارم
اینجا رها بعد از یکروز بازی و شیطنت خسته شده و یهوش افتاده و آرتین هم بعد از ٨-٧ ساعت گریه و بی قراری تازه آروم و سرحال شده راستی آرتینم وقتی داشتی گریه میکردی رها با تعجب و یه حالتی که انگار دلش برات سوخته باشه نگات میکرد و ٣-٢ بار هم اومد سرت رو بوسید که وقتی میبوسیدت تو آروم میشدی نمیدونم چه حکمتی بوووود میفهمیدی یا نه که آروم میشدی
آرتین و آفتاب بعد از حموم