برای میوه باغ زندگیمون، آرتین جان
خوشگل پسرم تا بستان 94 هم روزای پایانی رو سپری میکنه و قراره باهم یه پاییز دیگه رو بگذرونیم ولی با یه انتظار خیلی قشنگ و شیرین، قرار یه داداش خوشگل مثل خودت به خونواده خوبمون قدم بذاره هم اندازه ما تو هم از اومدن نی نی خوشحالی و خوشحالتر از اینکه یه برادر داری و دیگه تنها نیستی. ایشالا که همیشه مثل کوه پشت هم باشین و منو بابا قادر هم از این مهربونی و صمیمیتتون لذت ببریم دوتا گل پسر خدا بهمون داده که واقعا ممونم از خدای مهربون.
زود بزرگ نشو مادر، کودکیت را بی حساب میخواهم و در پناهش جوانیم را. زود بزرگ نشو فرزندم، قهقهه بزن، جیغ بکش، گریه کن، لوس شو، بچگی کن ولی زود بزرگ نشوتمام هستی ام.
آرام آرام پیش برو آنسوی سن و سال هیچ خبری نیست گلم. هرچی جلوتر میروی همه چیز تندتر از تو قدم برمیدارد، حالا هنوز دنیا به پای تو نمیرسداز پاکی. الهی هرگز هم قدمش نشوی! آرام آرام پیش برو گلم، آنجا که عمر وزن میگیرددنیا به قدری سبک میشود که هیچ هیجانی برای پیمودنش نخواهی داشت. آنسوی سن و سال خبری نیست کودکی کن و از ته دل بخند به اداهای ما که برای خنداندنت دلقک میشویم، بزرگ که شدی از نگاه دلقک ها گریه ات میگیرد.
عزیزترینم، فرزندم من مادرت هستم هیچ کس مرا مجبور به مادری نکرد، من به اختیار مادر شدم تا بدانم بیخوابیهای شبانه را تا بیاموزم پنهان کردن درد را پشت حجمی از سکوت تا بدانم حجم یک لبخند کودکانه ات میتواند معجزه زندگی دوباره ام باشد.
من نه بهشت میخواهم نه آسمان و نه زمین. من و زندگیم نفس های آرام کودکی توست. من هیچ نمیخواهم، هیچ روزی به من تعلق ندارد، همه ساعتها و ثانیه های من تویی و من دست کودکیت را میگیرم تا به فردای انسانیت برسانم که این رسالت من است برتو و هیچ منتی از من بر تو وارد نیست که من با اختیار و عشق تورو به این دنیا آوردم.